انشای بسیار زیبای یکی از دوستام، حتما بخونیدش!
مستی به وقت نیمه شب
درست در تکاپو برای یافتنی اوجی دردناک برای این سری که گرمای پرواز بر فراز نوشته را بال بزند و بعد در نقطه ای که انتظارش را ندارید با ترس سقوط آشنا کند.
ادامه مطلب
حلول ماه مبارک رمضان،مبااااااااارک
ختمِ سوره ی حمد جهتِ دفعِ بلا و دشمن ، و رسیدن به حاجات و خواسته ها .
از روزِ شنبه ( اوّلِ ماهِ مبـارک رمضان ) به این ترتیب شروع کنید :
۱- شنبه 70 بار
۲- یکشنبه 60 بار
۳- دوشنبه 50 بار
۴-سه شنبه 40 بار
۵- چهارشنبه 30 بار
۶- پنج شنبه 20 بار
۷- روز جمعه 10 بار
حاجت روا ان شاالله....
کجاست آن که مرا و دل مرا بلد استکه خندههاش دلیل حیات این جسد است
مرا نگفته و ننوشته، خوب میدانددر امتحان دلم نمرهاش همیشه صد است
کنار چای به من شعر میدهد هرشبسلام اولِ صبحش به بوسه مستند است
دلم برای دلش یا دلش برای دلمقوارهی هم و آیینهی تمامقد است
نه هیچ برکه و ساحل، نه هیچ چشمه و رودنفس کشیدنِ او وقت خواب، جذر و مد است
به جز ترازوی تقوا چه میتوانم گفت؟به او که طرز نگاهش تمیزِ خوب و بد است
اگر نیامده امشب به این اتاق بهاردرخت
رت ویزیت در برخوردهای رو در رو معمولا در اولِ مکالمه یا در انتهای آن به شما داده می شود . پس از تصاحب کردن این کارت، آن را فورا و بدون واسطه در کیف یا این که طراحی کارت ویزیت جیبتان نیندازید، کمی آن را نگاه و چک نمایید و نظرتان را در خصوص آن به فرد پیشروی بگویید تا جلوه مطلوب و بهتری نزد او داشته باشید .
/
سال هر کسی از یه جا شروع میشه
یکی اولِ نوروزِ..یکی سال میلادی جدید...یکی ماه رمضون..یکی روز تولدش..یکی محرم..یکی هم مثل من اربعین
میخوام جوونی کنم
میخوام امشب که شب اولین سال جدیدمه با خودم قرار بزارم که قدر جوونی و عمرمو بدونم و شروع کنم
:)
قدر جوونی
وقت
و روزهایی که دارن میرن پشت هم و بدونم.
همین
واقعا همین
لایستوی القاعدون من المومنین غیراولیالضرر و المجاهدون باموالهم و انفسهم... فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما / نساء ۹۵
ربّ انی لما انزلت الی من خیر فقیر / قصص ۲۴
آیهها تو ذهنم میاد... درست وقتی که بریدم.
بهش میگم برگرد... میگه: حرفشم نزن.
دیگه با من از اربعین نگید.
خیلی سخته قاعد باشی ولی نخوای باشی.
خیلی سخته بخوای مجاهد باشی ولی نتونی.نمیدونم این چه احوالاتِ سختیه. سکراته... معلوم شد مرگ چه شکلیه...
نمیدانم اولِ داستان کجاست. من اول قضیه را گم کرده ام و لابه لای ورقه ها غرق شده ام. کسی میداند چه اتفاقی افتاده ? منظورم این است که نمیدانم سر چه قضیه ای اینقدر احساس خفگی میکنم . امروز 12 بهمن است و از قضا، هواپیما هم در 12 بهمن نقش مهمی داشت . راستش وقتی اسم این تاریخ را میشنوم هنوز هم تصویر همان نقاشی که توی دبستان پوستر در و دیوار میشد ، جلوی چشمم ظاهر میشود . یک هواپیمای سفید بزرگ که از آن مردی با ردای قهوه ای دارد پایین می اید و گلهای درشت صورت
سکانس اول : آخرین فیلمی که خیلی به دلم نشست little forest بود. شاید هم پیانیست!
وقتی فیلم های اسکار 2020 مشخص شدند رفتم سری ب سایت های مختلف زدم و اول فیلم جودی رو نگاه کردم. جودی روایت زندگی واقعی یک هنرمند خانم بود و درباره مشکلات و مسائلی که در طول دوران حرفه ای اش تجربه کرده بود ساخته شده بود.
فیلم خوبی بود اما نه آنقدر که بخواهم دوباره تماشایش کنم.
امتیاز جودی از نظر من : 6 بود :)
سکانس دوم: چند روز بعد از جودی نشستم و فورد در برابر فراری رو نگاه کردم :)
سوار تاکسی شدم. همیشه اولِ راه کرایه را حساب می کنم. جنگ اول بِه از غرولند و نارضایتی آخر. دلیل دیگرم هم این است اگر پول خرد لازم داشته باشد کارش راه بیفتد. راه همیشگی بود و کرایه مشخص. راننده پانصد تومان اضافی تر می خواست. ندادم. ترمز زد. پیاده شدم. دو ثانیه بعد سوار تاکسی دیگری بودم که نذر داشت امروز کرایه نگیرد. گفت کارگر است. این دومین باری بود که سوار ماشینی می شدم که به عشق ائمه مسافر جا به جا می کرد.
به قول آقای فاطمی نیا «اینا از اسراااره آق
بسمالله...
سلام!
+
پنج سال است هیئت داریم. جایی برای دوران دانشجوییمان و برای آن که دستمان از ریسمانی که به سختی پیدایش کردیم و گرفتیمش جدا نشود. عقیلهی عشق(س)، پنج سال است توی چهارشنبههای اولِ هر ماهِ من است.
حالا هیئت آنقدری ما را بزرگ کرده که برویم و در سرزمین طف برگزارش کنیم.
هیئت ده روز دیگر عازم کربلاست.
امروز صحاح بهم زنگ زد و گفت مسئول بخش صوتیِ سفرم.
دلم رفت برای همین مسئولیت کوچک.-ممنونام که این وسط من را هم آدم حساب کرد
رمان مدیسا
این رمان برای افراد زیر 18 سال توصیه نمیشود
خلاصه:داستان درباره ی پسری به اسمِ سیاوشِ که آدمی ه /و/س بازیِ که هیچی شبی تختش خالی از معشوقه هاش نیست اما دنیا همیشه به کامِ آدم نیست، بالاخره یه روزی، یه جایی وجدانِ خاموشِ آدم شعله ور میشه … .اما کدوم وجدان؟ اصن وجدان وجود داره؟ همین جا، همین اولِ رمان اعلام میکنم که ممکنه بعضی از صحنه های این رمان، مناسبِ هر سنی نباشه، ولی من تا اونجایی که بتونم و تشخیص بدم که به اصلِ داستان لطمه نمیخو
امروز را ۵ نفری رفتیم؛ سین، رِ، میم، زِ، و خودم.
رفتیم نشستیم روی کوه های مشرف بِ شهرِ غبار گرفته یمان.
در جوارِ پنج تن از شاهدانِ پاکِ زمین،
روزِ اولِ اجتماع مان بود،
شروعِ قرارِ درماندگیِ دستِ جمعی مان!
چهار شنبه ها می باید می رفتیم اما این هفته استثناعن سه شنبه را بِ سوگ نشستیم،
از قرارمان بِ این ور قلبم فشرده شده است و روحم سنگینی می کند!
نور از چشم هایم رفته؛ انگار کِ غروبِ یخ زده ی جمعه باشد .
امروز خودش نیامد !
دیشب را تا بامداد بیدار بو
سلام.
این پست، صوتیست! اگر حوصلهی نیم ساعت ورّاجیِ یک میماجیل را دارید بشنوید:)
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
بسم الله
اعمال عمومی دهه اول
بدان که این ماه از ماه های شریفه است و چون این ماه واصل می شد، صلحای
صحابه و تابعین اهتمام عظیم در عبادت می کردند و دهه اولِ آن، ایامش ایام
معلومات و در نهایت فضیلت و برکت است، و از رسول خدا صلی الله علیه و آله
مروی است که: عمل خیر و عبادت در هیچ ایامی نزد حق تعالی محبوب تر نیست از
این دهه. و از برای این دهه اعمال چند است:
ادامه مطلب
طراحی اپلیکیشن ممکن میباشد با افرادی تماس بخش اعظمی دارید و نیز در تلگرام خویش شبکه ها و تیم های متعددی داشته باشید که برگه مرتبط با فرد آیتم نظرتان به انتهای لیست میرود.با استعمال از پین کردن مخاطب می توانید مدام پیام های اورا در اولِ لیست قرار دهید.درپی طرز پین کردن مخاطب در تلگرام را فراگیری خوا هیم بخشید.
ورژن دسکتاپ
برای این که یکی مخاطبین خویش را پین نمائید، کافیست از سمت چپ روی مخاطب آیتم نظرتان را تعیین فرمائید و روی آن کلیک راست
تعریف برندینگ چیست
برندینگ وقتی در رابطه سئو سایت کلام میزنیم , معیارهای متعددی می باشند که گوگل بارها به تاثیر گذار بودن آنان در مرتبه بندی تارنما ها اشاره نموده است . برای مثال , پیوند سازی ارگانیک یکیاز معیارهایی است که از اولِ آغاز کار گوگل مدام گوشه ای طلاق ناپذیر الگوریتم های گوگل بوده و میباشد.
ادامه مطلب
برای نوشتن سند یک ساله نیاز داشتیم به یک جا . یه جا که ساکت باشه ، راحت باشه ، سرد یا گرم نباشه ، "دوره المیاه" داشته باشه ، آب یا چای دم دستمون باشه ، برق و پریز هم داشته باشه . یه جا شبیهِ یه دفترِ کار . تو خونه ی رفیق یه مفازه ی داغون قدیمی هست که ازش به عنوان انباری استفاده می کردن . من بهش می گفتم اصطبل :| :) پار سال مرتبش کرده بودیم حالا میشد ازش استفاده کرد . دیشب رفتیم اونجا و گام اولِ سندِ یکساله رو برداشتیم . البته هر کسی برای خودش ولی این وسط س
کار درست و نیک را باید هر چه زودتر انجام بدهیم؛ مثل عبادات، مثل نمازِ اولِ وقت و مثل بقیهی کارهایی که موقت است، هر چه انسان آن کار را در لحظات اول و نزدیکتر به آن لحظات اول انجام بدهد، این فضیلت بیشتری دارد؛ چون انسان احساس میکند تکلیف را انجام داد و در تأخیر آفاتی هست؛ انسان خود را از آن آفات برکنار میدارد. ۱۳۸۵/۰۹/۲۴
یا من هو فی مُلکِه مُقیم
ای آنکه در شاهی و مملکت برقراری
سلاااااااااااام
یه سلام خوشحال
چون وی امروز هی پیام های چی کارا کنیم تو این تعطیلات خونده
صبحم کلاس مجازی فلسفه داشته
و اینجور :))
+دوباره برنامه ریزی روزانه نوشتم.
خیلی بهم انگیزه میده برا انجام کارها. حداقل همون روز
+با پرتو یه برنامه چیدیم. امروز شروعش کردیم. حالا ببینیم چه میشه
+دیروز انیمه دیدم :)
my neighbor totoro
همسایه من توتورو
ساتسوکه و می دوتا خواهرن که خیلی صمیمی
یا من هو فی مُلکِه مُقیم
ای آنکه در شاهی و مملکت برقراری
سلاااااااااااام
یه سلام خوشحال
چون وی امروز هی پیام های چی کارا کنیم تو این تعطیلات خونده
صبحم کلاس مجازی فلسفه داشته
و اینجور :))
+دوباره برنامه ریزی روزانه نوشتم.
خیلی بهم انگیزه میده برا انجام کارها. حداقل همون روز
+با پرتو یه برنامه چیدیم. امروز شروعش کردیم. حالا ببینیم چه میشه
+دیروز انیمه دیدم :)
my neighbor totoro
همسایه من توتورو
ساتسوکه و می دوتا خواهرن که خیلی صمیمی
نودوهشت برام یه سالِ پُر چالش بود،بیشتر از هر سالی غصه خوردم،بیشتر از هر سالی شکست خوردم،بیشتر از هر سالی آدمای اطرافم رو شناختم،بیشتر از هر سالی همه ی فانتزی هام زیر و رو شد و دقیقا برعکسش اتفاق افتاد،بیشتر از هر سالی فهمیدم اون چیزی که فکر میکردم نیستم و شاید مسیرم رو تا الان اشتباه اومدم...بیشتر از هر سالی شلخته بودم و با شرایط شلخته تری مواجه شدم،بیشتر از هر سالی استرس داشتم و اذیت شدم،اما یه نکته ی خوب داشت و اون این بود که فهمیدم از خود
معلمشون نیومده بود و من به جاش سر کلاسِ بچهها رفتم. کلاسِ پایه شیشمِ الف. بچههایی که تازه یادگرفته بودند که شیطون باشن. چند زنگ رو با بچهها قرآن کار کردیم و فارسی. اما زنگ آخر بچهها حوصلۀ کتاب و درس نداشتن ، مخصوصاً که روزِ اولِ مهر هم بود! بچهها بازی میخواستند و هیجان. قبول کردم! یکی از بچهها ماژیکش رو از جامدادیش در آورد و داد دستم. از یک تا بیست و یک رو رویِ تخته نوشتم و هر عدد را دادم به یکی از بچهها.
شروع کردم... :
- مرغ ما امروز شی
حضرت آیتالله خامنهای: «دشمن از اوّلِ انقلاب تا امروز بر روی همهی نقاطی که ممکن است کشور را به هرج و مرج بکشد تکیه کرده، از جمله بر روی مسئلهی کار و کارگر، ولی در همهی این موارد، کارگران کشور توی دهن دشمن زدهاند. جامعهی کارگری جزو وفادارترین جوامع به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی بوده و هست.» ۱۳۹۸/۰۲/۰۴نوجوان خامنهای بهمناسبت هفتهی کار و کارگر و براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، لوح «مشت کارگران بر دهن دشمن» را منتشر میک
معلمشون نیومده بود و من به جاش سر کلاسِ بچهها رفتم. کلاسِ پایه شیشمِ الف. بچههایی که تازه یادگرفته بودند که شیطون باشن. چند زنگ رو با بچهها قرآن کار کردیم و فارسی. اما زنگ آخر بچهها حوصلۀ کتاب و درس نداشتن ، مخصوصاً که روزِ اولِ مهر هم بود! بچهها بازی میخواستند و هیجان. قبول کردم! یکی از بچهها ماژیکش رو از جامدادیش در آورد و داد دستم. از یک تا بیست و یک رو رویِ تخته نوشتم و هر عدد را دادم به یکی از بچهها.
شروع کردم... :
- مرغ ما امروز شی
«آبی که به آبی برسد ، بی کران که به بی کران برسد ، تفوق باکی است ؟ دریا و شب در یک خط از هم جدا می شوند ، خطی که در افق مرئی است ، خطی که شب ها پاک می شود . دریا و شب در هم یکی می شوند ، بی کران ابدی . »
اولِ تک نگاره ای در اولین شماره ی مجله ی سان ، این بند به عنوان مقدمه نوشته شده و از دیشب که این جملات را دیدم ، در سرم پرسه می زنند .
می دانم ، دریا هم کران دارد ولی راستش خیلی از ماهی ها خوابش را هم نمی بینند .
ای کاش انسان ها هم بی کران یا حداقل «کرانه ن
«آبی که به آبی برسد ، بی کران که به بی کران برسد ، تفوق باکی است ؟ دریا و شب در یک خط از هم جدا می شوند ، خطی که در افق مرئی است ، خطی که شب ها پاک می شود . دریا و شب در هم یکی می شوند ، بی کران ابدی . »
اولِ تک نگاره ای در اولین شماره ی مجله ی سان ، این بند به عنوان مقدمه نوشته شده و از دیشب که این جملات را دیدم ، در سرم پرسه می زنند .
می دانم ، دریا هم کران دارد ولی راستش خیلی از ماهی ها خوابش را هم نمی بینند .
ای کاش انسان ها هم بی کران یا حداقل «کرانه ن
به کبریت های نیم سوخته ی خیس قسم بخورم یا به تکه سوسیسِ چسبیده به کف ماهیتابه؟ به کندن پوستِ لبم، یا پوست های قهوه ای دلمه بسته روی زخم های حاصل از کفش های پاشنه بلند دو هفته ی پیش؟ به پخش شدنِ عطرهای ارزان قیمتِ مردانه وسط بوی سوخته ی پلو یا به بوی جوهر نمک اولِ صبح وسط بوی کثافتِ دستشوئی ها؟ به صدای زمخت یاالله گفتنِ تعمیرکار ساعتِ هفت صبح یا به صدای ریز و ملوس گربه های تازه پا گرفته یک ساعت پس از نیمه شب؟ به چه چیز اینجا قسم بخورم که بفهمی من
پاک کنید افکارتان را از کینه ها
ببخشید به وسعتِ قلبتان،
تمامِ آنهایى را که خاطرتان را مکدر کرده اند
سال "نو" را بهانه کنید براى "نو" شدنِ خودتان
عاشق شوید اما درست عاشق شوید
عاشقى کنید اما با اهلش عاشقى کنید
پدرتان را
مادرتان را
بیاورید اولِ تمامِ اولویتهاى زندگیتان
دعایشان اگر نباشد،
فقط درجا میزنیم،رسیدنى در کار نیست
#علی_قاضی_نظام
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✦ @Parsa_Night_narrator ✦
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_ج
من دلم برای تکواندو تنگ شده است. برای میت زدن هایمان، برای شوخی های قبل از کلاسمان، برای چندنفری بافتن موهای کیانا و تحمل غرغرهایش، برای سنگینی لگدهای مهسا که حتی از روی هوگو هم تا چند روز بعد کبود بود، برای سرزنش های استاد که «سخت تر کار کن»، برای رقابت هایمان، برای بیست دقیقه طناب زدن، برای نیم ساعتِ اولِ کلاس دویدن، برای آهنگ های احمقانه ای که نرگس می گذاشت و هیچ کداممان دوستشان نداشتیم، برای شوخی هایم با آتنا که همیشه بخاطرشان تنبیه می
به نام خدانامه ای به محمدِ اولِ دیماهِ سالِ نود و دوسلاممحمد، این نامه از سمتِ خودت در 17 مهر ماه 98 نوشته میشودیعنی 5سال و 9 ماه و 16 روز بعدت. پنج سالی عجیب و پر از حوادث تلخ و شیرین. همین ابتدا نشانی به تو میگویم تا حرف هایم را باور کنی و بدانی که خودت هستم. حرفی که غیر از خودت کسِ دیگری خبر ندارد.همین چند روز پیش که در خانه دلبرت بودی ، وقتی همه مبهوت تماشای سریال آوایِ باران بودند، از فرصت استفاده کردی و محو تماشای یار گشتی؛ و چنان مبهوت او شدی ک
متا تگ عنوان برگه (Meta title tag) برای گزینش تیتر صفحات تارنما بکار می رود و نشان دهنده نسبی محتوای ورقه می باشد .
چرا
بایستی به عنوان کاغذ اهمیت بدهیم؟ عنوان ورقه تاثیر زیادی بر سئو وبسایت شما خواهد داشت و میتوانید با توصیف صحیح آن مقدار محل ورود تارنما خود از گوگل را افزایش دهید .
سئو در مشهد
در ادامه عوارض اینکه چرا می بایست به سئو تیتر ورقه اهمیت بدهیم را ذکر میکنیم:
نمایش
تیتر برگه در مرورگرها مرورگرهای مالامال استعمال مثل فایرفاکس، گو
متا تگ عنوان برگه (Meta title tag) برای گزینش تیتر صفحات تارنما بکار می رود و نشان دهنده نسبی محتوای ورقه می باشد .
چرا
بایستی به عنوان کاغذ اهمیت بدهیم؟ عنوان ورقه تاثیر زیادی بر سئو وبسایت شما خواهد داشت و میتوانید با توصیف صحیح آن مقدار محل ورود تارنما خود از گوگل را افزایش دهید .
سئو سایت
در ادامه عوارض اینکه چرا می بایست به سئو تیتر ورقه اهمیت بدهیم را ذکر میکنیم:
نمایش
تیتر برگه در مرورگرها مرورگرهای مالامال استعمال مثل فایرفاکس، گوگل
1. اصرار کردم. اما پدر پشیزی منو حساب نکرد و بدونِ من به استقبالِ شهیدای شهرمون رفت. مادر هر چند وقت یه بار اتوماتیکوار بیصدا اشک میریزه. حالا که فکر میکنم اون وجههی غُرغُرو بودنشو میخوام. توی فکر غرقم این دو روز.
2. پریروز فیلمِ Jurassic World . Fallen Kingdom رو دانلود کردم، به عنوانِ آخرین فیلمِ تابستونی. با جمعِ برادرها فیلم رو دیدیم. فیلم تمام شد که یکیشون بیمقدمه گفت: اولِ مهر بهت خوش بگذره خلاصه. پشت بندش، شیطانی لبخند زد. اون یکی گفت: مهند
زل میزنی به شاخۀ
خشک درختها
از پشت شیشههای قطاری که رفتنیست
فرقی نمیکند به کجا؟ کی؟ چرا؟ چطور؟
فرقی نمیکند که جهانت بزرگ نیست
یک روز عصر، مثلِ همین روزهای سرد
با اتّفاقِ مسخرهای آشنا شدیم
خمپارههای توی سرم تیر میکشند
سربازها یکی یکی از هم.../ جدا شدیم
یعنی تفالههای پس از جنگ ما شدیم
باید قبول کرد سیاستمدارها...
چاقو برید هر چه به دستش رسیده بود
[تصویرِ تار، تونل و سوتِ قطارها]
هر روز حالم از خودم، از زند
عرضم به حضور انورتان که بدنم نیازِ مبرمی به خواب پیدا کرده است. دیشب حدودا ۷ ساعت خوابیدم و امروز هم ۵ یا ۶ ساعت.فکر میکنم آخرین باری که به این عارضه (دائم الخوابی) دچار شدم ماه رمضان دو سه سال پیش بود. وسط مهمانی چرت زدن هایم را دیدند و در اتاقشان برایم تشکی انداختند و حتی کولر را هم روشن کردند!احتمالا یکی از ویتامین های بدنم بالا و پایین رفته و سبب شده است. این مطلب را قبلا در یک کانالِ تلگرامی خواندم.علی ای حال سعی میکنم این خواب ها و چرت های گ
از من به شما نصیحت... اگر یه خواننده ی خاص رو بی نهایت دوست دارید اونطور که من گوگوش رو دوست دارم، عاشق کسی بشید که اونم خواننده ی محبوبتون رو دوست داشته باشه. اینجوری اگه بعدا که رفتید زیر یه سقف به هزار و یک مشکلِ لاینحلِ لعنتی برخوردید، دلتون خوشه اولِ آشناییتون بسیار از این سلیقه ی مشترک خرکیف شدید. به خصوص وقتی تو یه ترافیکِ لعنتی گیر کردید و دارید بنزینِ باارزشتون رو الکی حروم میکنید... باور کنید دردش کمتره وقتی بغل دستیتون هم مثل خودتون
هفتمین جمعه پاییز هم سپری شد و من همچنان پاهامو گردوندم روی هم و کاسه چه کنم؟ چه کنم دست گرفتم :))
سردرگمم، نمیدونم باید چیکار کنم! نمیدونم چطوری تصمیم بگیرم و خودم و زندگیمو جمع و جور کنم!
همهش منتظرِ یه تلنگر، فرشته نجات و یه کورسوی امیدم و خودم عاجزترینم این روزا :))
هی به خودم میگم مهی؟ قول میدم همه چیزو درستش کنم، تو فقط قول بده غصهمو نخوری و باز ازین که میبینم اونقدی که باید تلاش نمیکنم بغض میکنم :))
هی به خودم میگم تو قویای و نب
هفتمین جمعه پاییز هم سپری شد و من همچنان پاهامو گردوندم روی هم و کاسه چه کنم؟ چه کنم دست گرفتم :))
سردرگمم، نمیدونم باید چیکار کنم! نمیدونم چطوری تصمیم بگیرم و خودم و زندگیمو جمع و جور کنم!
همهش منتظرِ یه تلنگر، فرشته نجات و یه کورسوی امیدم و خودم عاجزترینم این روزا :))
هی به خودم میگم مهی؟ قول میدم همه چیزو درستش کنم، تو فقط قول بده غصهمو نخوری و باز ازین که میبینم اونقدی که باید تلاش نمیکنم بغض میکنم :))
هی به خودم میگم تو قویای و نب
1
رفتم یه نوت تو google keep ام ایجاد کردم و دونه دونه چیزایی ک تا چند ماه دیگه، یک سال دیگه، دو/سه سال دیگه و ... رو باید انجام بدم، نوشتم تا نهایتن بتونم به خواسته نهاییم کانورج کنم! بعدشم اون note رو پین کردم تا همیشه اولِ اول باشه. باید هر روز که از خواب پا می شم، بعد قطع کردن زنگ موبایل، بازش کنم و مرورشون کنم و روزم رو شروع کنم!
2
خب من باید زمان باقی مانده رو بشینم و تمرکز کنم و مهم تر از همه صبر پیشه کنم. درسته بسیار احساس پوچی دارم از انجامش ولی باید
https://stylesaz.com/select-best-domain-name/
روش انتخاب اسم دامنه
انتخاب نام دامنه مناسب : یکی از اصلی ترین و مهمترین سوالاتی که میتواند در محبوبیت و کسب درآمد یک سایت اثرگذار باشد , انتخاب اسم دامنه یا همان نام دامین مطلوب میباشد که احتمالا در اولِ هر پروژه ای مقداری عجولانه صورت بپذیرد و در انتخاب آن نکات دارای اهمیت را رعایت نکرده باشید که طبیعتا قادر است در عدم ترقی وبسایت شما دخیل باشد .
ادامه مطلب
گاهی از خودم تعجب میکنم. چه شد در همین مدتِ کوتاه که اینقدر تغییر کردم؟ حالا مسیری که به دلِ تاریکی میرفت را دارم قدم قدم برمیگردم عقب. میدانم که دانسته پیش میرفتم. میدانم که میدانستم دارم چه میکنم. میدانم که فهمیده بودم انتهای تاریکی چیزی جز تباهی نبود. و باز هم به پیش رفتنام در فراموشی ادامه میدادم.
«خاکستر» را با شوق میگیرم توی دستم. خوب جلدِ آبیِ فیروزهایش را از نظر میگذرانم. صفحۀ اولِ کتاب را باز میکنم و به گوش
اگر مزهی ماهی دریای خزر و خلیجفارس را امتحان کرده باشید حتما به تفاوت در طعم آنها پیبردهاید.
ماهی خزر که سالها در آبهای نسبتاً شیرین زندگی کرده و پرورش یافته را اگر بعد از صید ساعتها یا یک روز و حتی بیشتر نمک بزنید و نگه دارید باز هم با یکبار آبکشی نمک و شوری خود را از دست داده و به حالت اول خود بر میگردد، برعکس ماهی خلیج که تمام عمرش را در آبهای گرم و شور پرسه زده به خودی خود هم شور است، حال اگر قبل از طبخ چند ساعتی در نمک بما
صداسازی و پرورش ادوات صوتی و بالابردن توانایی های شنیداریِ موسیقیاییِ گوش، از جمله مواردی است که در دوره ی اولِ آموزش ، چه در آواز موسیقی اصیل ایرانی و چه در آواز پاپ و کلاسیک در کلاس های آواز تمرین و تعلیم داده می شود.در کلاس های آواز موسیقی اصیل ایرانی، هنرجو پس از طی دوره ی صداسازی ،با تصانیف و ترانه های قدیمی موسیقی سنتی آشنا شده و به تمرین و اجرای آنها می پردازد . در این دوره تکنیک های مربوط به آواز موسیقی سنتی از جمله تحریر - غلت و ... نیز ت
خب خیلی فکر کردم درمورد هشت تا لبخندِ امسال چون لبخند و خوشحالی خاصی نداشتم.فقط یه سِری چیزای کوچیک یادم اومد.مرسی از آرام جان بابتِ دعوتش :)
۱:دوباره وبلاگ نویس شدم.۲:با دوستای خوبی مثلِ شما آشنا شدم.۳:گوشی جدید خریدم.۴:هرچند با کلی ضرر مالی و اشتباه ولی آخرش مسیری رو انتخاب کردم که دوستش داشتم.۵:با "سین" بیشتر از سالهای قبل صمیمی شدم و با همه ی اختلاف نظرهایی که باهاش داشتم اما چیزهای خوبی ازش یاد گرفتم.۶:کلاس رانندگی ثبت نام کردم تا آیین نا
آسمون رو نگاه کردی؟ برف و بارون قاطی شده،سرت رو بالا بگیری و خیره بشی به اسمون میبینی از اولِ اول همه دونه ها برف هستن اما وسط راه بعضیاشون طاقتشون کمتره و آب میشن،بیا فکر کنیم از خجالت آب میشن!از شرمِ لمس کردنِ هوای ماست،دو دو تا چار تا هم بخوای حساب کنی،اونا از اون بالا بالاها اومدن،هوا و شرایط اونجا پاک هست از شرمِ بی خبری آب میشن!البته که خدای ما هم بزرگه!نعمت خدا که فرقی نداره،برف و بارونش مهم نیست،مهم اینه که خدا هنوز ما رو فراموش نکرده
من سال 98 رو با نگاه منفی ویژهای به همراه احساس افسردگی حاد شروع کردم؛ از خودم و کارم و زندگی و جمیع شرایطی که داشتم، ناراضی بودم. روزهای آغازین اردیبهشت، این احساس به اوج خودش رسید و من غمگینترین جوان بیست و نه سالهی این شهر بودم که با بغض وارد دهه چهارم زندگیش میشد.
خوشبختانه تغییر استراتژیک شغلی، قبل از پایانِ بهار، فضای زندگیم رو عوض کرد، حالم رو خوب کرد، انرژیم رو زیاد کرد؛ یه جورایی موتور محرکهام شد برای رسیدن به اون چیزی که از ا
برنامه نمایش فیلم امیرنویسنده : نیما اقلیماکارگردان : نیما اقلیما
یکی توشه فعالیت , یکی با پول , یکی با معاش , یکی نیز با سیگار , تمامی خودشونو میکشن , تنها روش هاشون فرق میکنه . . . .بازیگران : سحر دولتشاهی , مونا قاسمی , هادی کاظمی , ولادت کی مرام , بهدخت ولیاننمایش فیلم امیر در سینما : بهشت بازی زنده , بهشت سینمایی ارگ , فردوس سینمایی شهرک , بهشت سینمایی مگامال , منزل هنرمندان , فرهنگ وتمدن , آلبوم سمرقندبهشت سین
ه. از خودم میپرسم که آیا واقعا دورهی عشقهای بیحساب و کتاب تموم شد؟ آیا سنِ مسابقه برای زودتر پول پیدا کردن و تاکسی رو حساب کردن، تموم شد؟ آیا روزایِ ست نبودن و وقتی که عجله دارین، برای کمک ظرفای خونهش رو شستن؛ تموم شد؟
دیروز که نشستهبودم روی صندلی، اونپسرهی جدید توی ارکستر با ریش و سیبیلایِ تازه پر شدهش نگاهم میکرد، محتویات معدهم به سمتِ دهنم هجوم میاورد و وانمود میکردم نمیبینمش و همهی چیزایی که در برخورد با این موجود
حسابی خرد شدهام. دیگر به هیچکار نمیآیم. درست یادم نیست که کدام روز از پاییزِ پارسال بود که یاد امروزم افتاده بودم: واضح، چون جریان آب. اما آنروزم فراموش شده است: غریب، چون سنگی با بارانِ دیشبش. تنها صدایت را به یاد دارم. از آنوقت، اینجا همیشه دستی، ردّ حرفِ آخرش را بر سینهی سطحی تجدید میکند که: "نه". و هربار که به تحلیل آن ردّ نامیرا ایستادم، روشنم شد که این ماده حل نشدنی است.
خواسته و ناخواسته، هر چه که باشد فاجعهای به بار آمده است. فا
شاید اگه شخصیت اولِ یه کتاب بودم و خودم نویسندهیِ اون کتاب، وضعیتِ الآنمو اینجوری مینوشتم «شخصیتِ تمام شدهیِ داستان، از همهچیز و همهکس بریده بود. انگار که تنها بخشِ واقعیِ موجود، دنیایِ خیالیِ درون سرش باشد. انسانها را به حال خودشان رها کرده بود و از واقعیت جدا شده بود. هیچکس نمیدانست کدام قسمت از اون واقعیست و کدام خیالی. مرزِ واقعیت و خیال برای او از بین رفته بود و در خوابهایش بیشتر از زندگیش زندگی میکرد. رویا جایش را ب
شاید اگه شخصیت اولِ یه کتاب بودم و خودم نویسندهیِ اون کتاب، وضعیتِ الآنمو اینجوری مینوشتم «شخصیتِ تمام شدهیِ داستان، از همهچیز و همهکس بریده بود. انگار که تنها بخشِ واقعیِ موجود، دنیایِ خیالیِ درون سرش باشد. انسانها را به حال خودشان رها کرده بود و از واقعیت جدا شده بود. هیچکس نمیدانست کدام قسمت از او واقعیست و کدام خیالی. مرزِ واقعیت و خیال برای او از بین رفته بود و در خوابهایش بیشتر از زندگیش زندگی میکرد. رویا جایش را به
این حس خوب را باید ثبت می کردم.باید ثبت می کردم که تقدیم نامچه ی صفحه ی اولِ کتابی که دیشب بهم دادی، پایانی بود برای آن همه آشفتگی ذهنی ناشی از آن خواب لعنتی.
باید می نوشتم که آرامش از همان صبح که بیدارت کردم و با گریه خوابم را برایت تعریف کردم، از دلم پرکشیده بود،بعد رازی که یاد گرفتم را خواندم و فرستادم برای روح زنی که حالا که دارم مادر می شوم، خیلی دلم می خواهد بیشتر بشناسمش.
شب، وقتی توی ماشین نشستم و پاکت کتابفروشی را روی صندلی دیدم،شک ندا
اولین نشونهی اومدن پاییز برای من، این نارنگی کوچولو سبزهان. همونایی که داداش نمیخوره چون ترشان. همونایی که وقتی بچه بودم، مامان هر پَر اش رو از وسط نصف میکرد و نمک میزد و میداد دستم، که فشارم نیفته. همونایی که جزو اولین خوراکیهایی بودن که تعارف میکردم به بغلدستی جدیدم تو مدرسه، تا زیر میز پوستش رو بگیریم و زیرزیرکی و بیدلیل بخندیم. الان که دستم بوی شمال میده و دلم هم یکم ضعف میره، یکدفعه یادم افتاد که پاییز تو راهه، این اول
در دفتر کسی جز ملیکای دانشجوی ادبیات عرب نبود و میشد راحت درس خواند. نشستم پشت میزِ آقای رمضانی، فصلِ اولِ طبیعیات را پهن کردم جلوی رویم و یکی دو خط نخوانده چشمهایم سنگین شد. از صدایِ روغن نخوردهی در بیدار شدم. با حرکتِ سر و گردن، دستم که زیرِ پیشانیام بود دردناک شد. رفتم نشستم روی مبلهای زیرِ پنجره و چادرم را کشیدم روی صورتم. صدای اذان. هشیارتر شدم، بوی دود. از پشتِ چادر دیدم که هیئتِ کرم رنگی روی مبلِ رو به رو نشسته: طوبی. معلوم شد در
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
به اذن عالیِ اَعلی، به احترامِ علی
شروع می کنم این ماه را به نام علی
ببخش با عجله، دست خالی آمده ام
شنیده ام که مهیاست بارِ عامِ علی
چقدر نان شبش را به سائلان بخشید
دلم خوش است به لطفِ عَلَی الدّوام علی
سلاح ماست ابوحمزه، افتتاح، مجیر
دعای مسجد کوفه شرابِ جامِ علی
دعای ما که دعا نیست... باز مقبول است
به احترام دعا کردن و صیام علی
دلم هوای نجف کرده اولِ ماهی
هوای باده ی انگورِ با دوامِ علی
ز حنجرش نفس گرم
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب دوم رمضان ۹۸
به اذن عالیِ اَعلی، به احترامِ علی
شروع می کنم این ماه را به نام علی
ببخش با عجله، دست خالی آمده ام
شنیده ام که مهیاست بارِ عامِ علی
چقدر نان شبش را به سائلان بخشید
دلم خوش است به لطفِ عَلَی الدّوام علی
سلاح ماست ابوحمزه، افتتاح، مجیر
دعای مسجد کوفه شرابِ جامِ علی
دعای ما که دعا نیست... باز مقبول است
به احترام دعا کردن و صیام علی
دلم هوای نجف کرده اولِ ماهی
هوای باده ی انگورِ با دوامِ علی
اومدم امروز به صورت مستقیم و جزئی دردودل کنیم،اون پاستیلا(sugarbearhair) بودن که یکی دو سال تو کف شون بودیم آبی رنگ بودن،خانومای خارجی اکثرشون تو پیج شون تبلیغشو کرده بودن!اینقدررر داغونم که امروز فهمیدم ویتامین مو هستن،میخورن که موشون تقویت شه!قیمتشم34.61$اگر اشتباه نکنم تا برسه به دستت از آمریکا یه چیزی حدود 700 هزارتومن(سرچ کنید بازم)میشه،کسی میخواد موهاشو تقویت کنه؟=)
جونم براتون بگه که bubble mask میخوام،یعنی خیلی وقته تو کفشم خصوصا اون مارک هنگ کن
اولای هفته پیش بود. از کارِ زیاد خسته شده بودی. مثل روزای اولِ هر پروژه که کار گره میخوره و به سختی میگذره، عصبی بودی. یه کم که آروم گرفتی...دیدی بخش زیادی از آرزوهای دو سه سال اخیرت رو داری زندگی میکنی. بدون اینکه متوجه باشی یه زمانی چقدر توی خیالت با نا امیدی، تصورشون کردی. آدمی توی خیالاتش کاملا آزاده و میتونه به غایت، جاهطلب باشه. و «تو»ی امروز چیزهایی به دست آورده فراتر از جاهطلبیهای درون خیالاتش. باید اعتراف کنی زندگی با همه
امروزی که گذشت روز خاصی نبود. راستش را بخواهید علیالظاهر روز بدی هم بود. روزی که از پسِ یکی-دو ساعت سرفهکردن در تختخواب آغاز شود، یحتمل روز خوبی نیست. تا ظهر خواب بودم. به کلاس نسبیت عام نرسیدم. به کوئیزِ بعدازظهرم هم. سرفههایم هم تا همین الآن همراهم هستند. اما خب بهانهی این پست چیز دیگری است. چیزی که پرتم کرد به حدود 6 سال پیش. بهانهی نوشتنِ این پست این بود که امروز اینجا 2000روزه شد!
بدجوری این عدد رفته روی مغزم. آخر، 2000 روز؟ م
لقمهی غذا را در دهانش میگذارد و بعد پقی میزند زیر خنده، میپرسم" سیچه ایخندی؟" لقمه را قورت میدهد و باز میخندد، ادامه میدهد.
_ گفتی قدیم و بچههای کوچه یاد محمود و ایوب افتادم، محمود رو که میشناسی؟
_ همون که زنش حوزویه؟
_ اره همون، خودش هم تو سپاهه، الان نگاش نکن هر کی میبینش میگه حتما یه ده سال مدافع حرم بوده، بچه که بود جنی بود سی(برای) خوش(خودش).
یه روز ظهر تو کوچه، روبروی مغازهی آمیشت علی(آقا مشهدی علی) ایوب چادر سرش میکنه
(چند تا از رفقا این مدت کنایه میزدن که فلانی چقدر عوض شدی و دیگه فقط عاشقانه (؟!) مینویسی و کاری به کار هیچی نداری و... . این میتونه جواب باشه.)
ببین رفیق، خندیدن همیشه نشونهی بیدردی نیست.
من میدونم. خیلی چیزا رو میدونم. مگه میشه اینجا زندگی کنی و ندونی؟ حتی اخبار هم نخونی، باز میفهمی چه خبره. بالاخره یهچیزی میشه که نشونت میده چه خبره.
من میدونم به گند کشیده شدن زندگیهای مردم، زندگیهای جوون یعنی چی. من میدونم «هزینه یه زندگی سا
ولکام تو نیو ورلد! به دنیای عینکیها خوش آمدم...
بعد از یک هفته فشار سنگین کاری، یه روز مرخصیِ کامل نیاز بود! قبل از هرچیز و قبل از هرکاری، با محیا رفتیم عینکفروشی. تصورم از ورژنِ عینکیِ خودم با تصویری که توی آینهی مغازه دیدم، کاملاً متفاوت بود. احساس میکردم با عینک کلاً یکی دیگه بشم؛ اونقدر تغییر کنم که کسی نشناستم. ولی هر چی عینک امتحان کردم، صورتم تغییر خاصی پیدا نمیکرد.
عینک گرد یا هنریِ عجیب غریب دوست داشتم. ولی آقای فروشنده قیافه
عقیدهام این است که وقتی یک نفر تصمیم مهم و بزرگی میگیرد، به شکلی که در پس آن تصمیم تغییر بزرگی اتفاق میافتد باید حرفی برای گفتن داشته باشد، هدفی داشته باشد که میخواهد با این تصمیم به تغییر به آن برسد، مقصد متفاوتی داشته باشد که با تغییر مسیر به آن میرسد.
اگر بدون فکر، بدون هدف و بدون برنامه تغییرات بزرگ انجام شود یکهو وسط راه به خودمان میآییم و میبینیم که گم شدهایم، میبینیم اینهمه راه آمدهایم و طبیعتا خیلی چیزها را از دست
امروزی که گذشت روز خاصی نبود. راستش را بخواهید علیالظاهر روز بدی هم بود. روزی که از پسِ یکی-دو ساعت سرفهکردن در تختخواب آغاز شود، یحتمل روز خوبی نیست. تا ظهر خواب بودم. به کلاس نسبیت عام نرسیدم. به کوئیزِ بعدازظهرم هم. سرفههایم هم تا همین الآن همراهم هستند. اما خب بهانهی این پست چیز دیگری است. چیزی که پرتم کرد به حدود 6 سال پیش. بهانهی نوشتنِ این پست این بود که امروز اینجا 2000روزه شد!
بدجوری این عدد رفته روی مغزم. آخر، 2000 روز؟ م
دریاچه تفریحی فشافویهتهران کنار دریا ندارد . راز و ته شهر را که بزنید یا این که بیابان است و یا این که کوه و بیشه , کنار دریا برای آن طرف کوه هاست . چنانچه روانه فرودگاه امام خمینی گردید به دریاچه ای در بیابان جنوبی تهران می رسید . نرسیده به فرودگاه امام , در کیلومتر 18 بزرگراه تهران قم , دریاچه ای تصنعی و مصنوعی موجود است که میتوانید ساعاتی را درین حیطه سپری نمائید .
وجود دریاچه تصنعی فشافویه در ناحیه حسن آباد شهرری این
به نام خدای شاه خراسان:)
از همان دیروز، اول صبحِ اول هفته که هجدهم هم بود، میدانستم و میدیدم این هفته خیر است و نور دارد:)
از کجا معلوم؟
از آنجا که سر ارائهی سختِ درس "نظریههای یادگیری"، در دو قسمتی که خودم هم نمیفهمیدم بندهی خدا اسکینر چه میخواهد بگوید؟ و قرار بود به اینجا که رسید بگویم :"استاد خودم هم این قسمت رو متوجه نشدم."، یک دفعه درست سر همان دو مبحث استاد گفت:" این بخش رو لطفا رد کنید زمان نداریم، برید مبحث بعدی" :)))
از اولِ
شنبه و اولِ ماه و سالروز ازدواج آقام امام علی و خانومم فاطمه زهرا مُبارُک
خداجان...
این ماهِ نو که بیومی
همگی بندگانُت از درد و غم، راحت گَردُون
همه خانه هانی میان، سلامتی و رونق دَباشه
ایشالا هیشکی بیکَس و غریب و مریض نبو
عکس از: مهدی ویسانیان
یکم. به قول شریعتی، آن شش روزی که خدا بنای عالَم را گذاشت، جز این شش روزِ اوّلِ فرودین نمی تواند باشد! حالا، اگر قرار است بنای عالَمِ وجودت را عَلَم کنی، چه وقتی بهتر از این؟! خاصّه اینکه توی سالی هستیم که فروردینش معطّر است حسابی! به عطرِ شش عیدِ سعید!(1)
القصّه، بنا دارم این "خود"ِ آشفته را سامان دهم؛ و حضرتِ جانِ جهان می داند و میدانم که سامان بخشِ هر جان و دلی خودِ اوست... .
دوم. وقتی سخن از شک می شود و اینکه شک گذرگاهِ خوبی ست برای رسیدن به یقی
آهنگِ غربتِ اِبی هم خیلی قشنگه. ترمِ آخر تو ماشینِ فلانی زیاد گوشش میدادیم. دیوونه کنندهست. بهتره بگم دیوونه کننده بود.
امریه اوکی شد بالاخره. ولی تا روزی که دفترچمو پست نکنم خیالم راحت نمیشه و این سایهی سیاهِ سرگردونی و اضطراب رو سرم باقی میمونه.
چند روزه کتاب نخوندم، باید 4 روز شده باشه. امشب میخواستم بخونم که یه چیزی پیش اومد و نشد.
باز داشتم چرت و پرت مینوشتم. دوس ندارم از روزمرگی هام بنویسم. دیگه از روزمرگی های تکراریم نمینویسم.
ا
نمیدونم جمله م رو چطوری و از کجا شروع کنم ولی همین اولِ اول ازتون میخوام هیچوقت از ادمای اطرافتون انتظار نداشته باشین مطابق میل شما رفتار کنن! فرقی نمی کنه اون ادم کی باشه؟! میتونه همسر، فرزند، خواهر، برادر، مادر و پدر یا دوست شما باشه.
هر ادمی شخصیت و تفکرات خاص خودشو داره که با اونا حالش خوبه و خوشحاله! سعی نکنیم مجبورش کنیم شخصیتشو تغییر بده! سعی نکنیم مجبورش کنیم که همیشه مطابق میل ما رفتار کنه!
زمانی که پست گذاشتم و از حال بدم گفتم، یکی ا
توی تاکسی نشسته بودم. ماشین شخصی ای بود که بین تاکسی های خط بود و مطمئن نبودم که جزو تاکسی ها هست یا نه. به مفهوم حفاظت از جان در برابر پول فکر کردم... آخرین نفر سوار شدم چون تنها ماشینی بود که مقصدش دانشگاه بود و دیر رسیدنم حتمی بود اگر سوار نمیشدم و استادی که نباید سر کلاسش دیر میرسیدم. یه پراید خسته با یه راننده ی خسته تر با لباس های شلخته و کثیف و وضعیت آشفته که هیچ پولی نداشت تا حتی بتونه پول خرد کنه و انگار با آخرین پولش سیگاری که توی دستش بو
سال آخر دانشگاه من بیشتر از سالهای قبل فعالیت فرهنگی و کار غیردرسی میکردم؛ در حدی که دو نفر از بچه های چادری کلاس که هوش سرشار، تعهد و استعداد متعالی مرا در طی کلاسها دیده بودند کشیدنم کنار و با لحنی تذکرطور پرسیدن شما توی کنکور امسال شرکت می کنید؟ گفتم بله! با تعجب گفتن پس چرا اینقدر سر خودتون رو شلوغ کردین؟ منم کمی خجالت کشیدم و خنده ای از روی تشکر بایت تذکرشون کردم و گفتم... شبا یکی دو ساعت می خونم.(در واقع به طور میانگین روزی چهار ساعت
هف هشت سال پیش , کنار خیابون انقلاب , بازار ابزار سفره آرایی داغ بود! جلو هر دستفروش یه سفره پهن بود با یه عالمه هویج و خیار و سیب زمینی که به شکلهای مختلف درمیاوردن و عابران رو برای چند لحظه متحیر نگه میداشتن...
منم که اولِ چشم بازکردنم به دنیا بود و شوق تزئین غذا و سالاد تو وجودم وول میزد,اختیار از کف دادم و خریدم. چهار هزار تومن!
(عکس تزیینی است به دلیل اینکه پک مورد نظر در گوگل یافت نشد)
چندباری مشغولشون شدم اما نمیشد. شبیه درنمیومد. همه اش نصف
از محمد مهدویفر
آ مثل آزادی ، بر ما شد ارزانیآ مثل آب و برق شد مفت و مجانی
ب مثل یک باتوم در دست مردی شومروزی که می بارد ، بر ملتی مظلوم
پ پول ایرانی ، خاکش به سر گشته!در خواب میدیدم شاهی که برگشته
ت چون تجاوزگر در داخل زنداندیگر نمی گویم ، از دختر ایران
ث ثبت دوران شد ، افعال زشت مانفرین و لعنت بر ، محصولِ کشت ما
ج جنتی زنده ، پویا و پایندهج جنتی جوک شد اسباب هر خنده
چ چاه نفت ما پولش کجا رفته؟پول زبان بسته ، آخر چرا رفته؟
ح چون حجاب
منظور از گونه های لوله کشی ساختمان درین بخش گونه های بخشهای تأسیساتی ساختمان است که از لولهکشیهای متعدد به کار گیری می نماید .
در هر قسمت از ساختمان از لولههای مخصوصی که مطابق با کالا مایحتاج به عبارتی بخش باشد به کار گیری می شود .
لوله کشی شوفاژ و پکیج : جهت لوله کشی شوفاژ و پکیج حتماً از لولههای پلاستیکی به کار گیری فرمایید .
توجه داشته باشید نکته قابل توجه به کارگیری از لوله پلاستیکی برای شوفاژ و پکیج را هیچگاه فراموش نکنید
یک مقاله عالی از حیث مخاطب چه مقاله ایی است ؟اولِ مقاله یک مقدمه در مودر کاری که میخواهید آنجام دهید بیان میکند و بعداز آن در زمینه ی ایده های بزرگی که تا به شرایط کنونی درباره ی مورد شما بیان شده شدهاست حرف می نماید . بعد در پارگراف های بعدی و در وسط مقاله بدین مورد اشاره می شود . که چکاری را گزینش نموده اید . بررسی ها و کار های تحقیقاتی شما راجعبه قضیه بیان شده به چه طور ایی است . در پایان و اینکه جمله آخرین به چهگونه ایی بوده است می توان ا
اینکه من 27اردیبهشت عروسی کردم و 1خرداد اهالی محل از من میپرسیدن بچه نداری و زیاد جدی نگرفتم
ولی وقتی از همون روزهای اول بهم فشار میاوردن که بچه بیار بچه بیار و نمیفهمیدم و بازهم برام اهمیتی نداشت حرف هاشون
با همسرم اولِ زندگی مشکلات زیادی داشتیم تصمیم گرفتم از اوردن بچه خودداری کنم تا مشکلاتمون کمتر بشه بعد راجبش تصمیم بگیریم
حالا که دوسال از زندگی مشترکمون گذشته مردم بد پیله میکنن!!!
بچه بیاااار!!! چرا بچه نمیاری!!! با یه غضبی هااااا!!! انگار
صحنه اول
والا مایی که از 6 جهتمون لوله های آب گرم شوفاژ رد میشه و تمام در و پنجره هامون صد جداره است؛ چه می فهمیم سرما یعنی چی؟
تو خونه ک با تیشرت و نهایت سویشرت می چرخیم...
بیرونم که اگ چرم گوساله ی اسرائیلی تنمون نباشه، پشم گوسفند استرالیایی تنمونه.
ما با این شرایط سرما می فهمیم؟ درکی داریم ازش؟
خونه گرم و نرم، ماشین همینطور، مدرسه و دانشگاه و محل کار هم. حالا تو هی بیا از سرمای جان سوز این روزهای زمستان برای ما تعریف کن. ما اصلاً درکی ندار
واکین فینیکسواکین فینیکس در هفتاد و هفتمی مراسم جوایز گلدن گلوب ( Golden Globe 2020 ) جایزه شایسته ترین هنرپیشه نقش نخستین مرد را برای فیلم «جوکر» اخذ کرد . وی توانست آدام درایور را که حریف اصلیاش بود , ناکامی دهد و جایزه گلدن گلوب 2020 را از آن خویش نماید .
وی در اولِ صحبتهایش از گلدن گلوب قدردانی کرد که غذاهای سوای گوشت را برای ارتقا تدبیر در رابطه تغییرات آب و هوا سرو کردند . وی این جنبش را یک تکان جسورانه نامید و به دنبال
این لیسنده های ضریح، نماینده گروهی از مذهبیون بسیار افراطی هستن و عمدتاً ساکن قم و کاشان و مشهد. اقلیتی که اتفاقا مخالفت شدیدی با جمهوری اسلامی دارن به خاطر وحدت شیعه و سنی و مخالفت با قمهزنی. اگه داستان اوایل انقلاب و اختلاف بزرگ شیرازیها با امام خمینی و سهم نبردن طایفهشون از قدرت رو داخل این ماجراها نکنیم...بازم اینها نه تنها نمایندهی تفکر حکومت نیستن بلکه از بیخ و بُن باهاش مشکل دارن. نمیخوام حکومت خودمون رو از رفتارهای اشتباهی که
نشسته بودم کنارش، رویِ صندلیِ چوبی، تویِ یکسالی که ندیده بودمَش چند چینِ عمیق افتاده بود گوشه ی چشم هاش... نگاهَش را چرخاند رویِ دستَم، دستِ چپَم و احتمالن انگشتِ خالی ام که مثلِ خودش حلقه ی طلایی با نگینِ برلیان نداشت و این حرفها ..."هنوز مٌجردی تو؟ " نگاهم را چرخاندم رویِ دست هام و قدرتمند گفتم" میبینی که "، درحالیکه داشت حلقه أش را تویِ انگشتَش میچرخاند گفت: "بهتر بابا، ازدواج چیه آخه، راحت زندگیتو کن و خوش بگذرون" لبخند زدم، این حرفها را قبل
بخش اول
عقب... همین طور برگردیم عقب.نظرت چیست برگردیم به عالم قبل از اینجا؟
مثلا خیال کنیم روح من و تو در آن عالم به هم نزدیک بودهاند و بعدتر وقتی برای ورود به این دنیا مجبور به جدایی شدند، زجر کشیدهاند. مثلا خیال کنیم روزهایی که بین تاریخ تولد من و تو فاصله است، روزهایی است که آن یکی که کوچکتر است در فراق محبوبش اشک ریخته و غصه خورده. بعد بالاخره زمانی رسید که هر دوی ما وارد این عالم شدیم. تو در جایی و من در جای دیگری. تو در شهری و خانواده
جهان چه مرگش شده؟ روزها، شبها چه مرگشان است؟ چیست این همه غم و درد و اندوهی که سایه افکنده روی این منطقه؟ آدمها چه مرگشان شده؟ این همه خشم و نفرت و فریاد انتقام انتقامی که آخر گریبان خودمان را میگیرد ـ و چه بسا گرفته است ـ از دهان آدمهای کجاست که بیرون میآید؟ جهان چه مرگش شده؟ جان آدمها چرا اینقدر بازیچه و بیارزش شده؟ من پر از سوالم، پر از حیرانی، پر از ترس. شدهام حکایت وولندِ اولِ کتاب مرشد و مارگریتا. وولند با دو روشنفکر وارد بح
1
من هر موقع با علی می رم بیرون کلی خوش بهم می گذره و کلی ک* کلک در میاریم ولی همیشه یه زمانی توی اون بازه حواسم جمع می شه و عمیقن احساس ناراحتی منو فرا می گیره. اینکه زندگیم فاقد معنا و هدف مشخصه. هرکی منو می بینه فکر می کنه احمقم که اپلای نکردم. یه عده دیگشون میگن احمقی که نه تنها اپلای نکردی که پنج ساله کردی ولی من این حس رو ندارم. اپلای برای من صورت مساله رو تغییر نمی داد. اپلای کردن سخت نبود. تافل می خواست و تمام. هیچ چیز دیگه ای نمی خواست ولی من
حرکت تکبعدی برای کنکور بهویژه در ایام امتحانات مورد تایید نبوده است. به عبارت دیگر دانشآموز در ایام امتحانات باید متعادل رفتار کند. گرایش 100% به امتحانات و مطالعهی تشریحی کتاب درسی و یا گرایش 100% به تستزنی و مطالعهی دوازدهم و پایه بهصورت یکسان به هیچوجه پذیرفته نیست.
داشتن شناخت صحیح و پیرو آن گزینش راهکار صحیح از ابزارهای موفقیت هستند. به جای تاکید 100% بر مطالعهی تشریحی کتاب درسی برای امتحانات و روخوانی و مرور چندین باره، بهتر
بالاخره پروژه رو تموم کردم و واسه استاد فرستادم. البته نمرشو داده بود، و تأیید نهایی هم کرده بود، و مدرکمم گرفته بودم، ولی به استاد قول داده بودم. باید چند صفحه ی نهاییش رو هم مینوشتم و میفرستادم براش که انجام شد.
صفحه ی 123 کتابِ سگ سفید اَم. ترجمه ی سیلویا بجانیان خوب و اوکیه. تحریک شدم "ریشه های آسمان" رو با ترجمه ی بجانیان هم بگیرم. ترجمه ی منوچهرِ عدنانیِ احمق که افتضاح بود. انگار دستِ گوگل سپرده باشی یه سری جاهاشو. یه شخصیت رو تو نیمه ی دوم ک
فکر کردم شاید برای شما هم جالب باشه که مراحلِ رسیدنِ توتفرنگی رو ببینید (عکس اول مربوط به تصویرِ چند وقت پیش مربوط به پست سلام گلای تو خونه هست، تصویرِ دوم برای پریشب هست و تصویرِ آخر برای دیشب)
پ.ن۱:
این مدتی که وبلاگ نویسی نکردم، این کتابها رو خوندم و در مورد زنجیرهتامین دارم چنتا مقاله میخونم و یه سری فیلمهای آموزش رو هم دارم در موردش میبینم، البته سعی کردم که بشینم انیمیشن درست کنم که داداشم راضی نشد داستانش رو بنویسه و این موضوع هم
یادگرفتن سئوی سایتما به درس دادن خصوص سئو وب سایت در قالب زمان فراگیری بهینه سازی وب سایت درگیر هستیم در شرایطیکه قصد دارید تا به یک بهینه سازی سایت عمل ماهر تبدیل گردید در ورقه صدق قرار دارید!سرفصل های عصرKeyword Research – آموزش یافت کردن عبارات مهم مربوط به کسب و فعالیت و نوع بندی آن هاTechnical SEO : آماده سازی زیرساخت با رعایت سئو وب سایت تکنیکال .Landing Page : ساخت صفحه/صفحات انگیزه .On - page SEO : چطور بهینه سازی وب سایت درون وبس
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه دفاع از پایان نامه ام برگزار شد.دفاع بود یا روضه نمیدونم.شاید هم دفاع از روضه بود!
نیت روضه کرده بودم. سخنرانش که خودم بودم و مقاله ام رو ارائه دادم. مداحش هم خودم بودم. پاکت هم نگرفتم :)
اولِ جلسه رو با بسم الله و سلام به امام حسین شروع کردیم. پذیرایی هایی رو هم که خریده بودم به نیت روضه ی امام حسین گرفتم و یه نذری مختصر و مفید هم دادیم.
بابا که با ماشین پیچیدن توی بیمارستان و سوار شدم تا بریم سمت ساختمان محل برگزاری
بهترین مارک کرم پودربرای خوشگل شدن لازم وجود ندارد عمل مشقت انجام بدهید با همین آرایش و پیرایش معدود و شیوه های بی آلایش رخ تان را خوشگل و طبیعی نشان دهید.زیبایی با پیرایش معدود و منش های بی آلایشزیبایی مدام از باطن اشخاص نشات میگیرد. شایسته ترین خط مش برای خوشگل شدن، طبیعی به لحاظ وارد شدن میباشد البته نظرات و رویه هایی هم می باشد که به آن یاری مینماید. لازم وجود ندارد برای قشنگ چشم شدن صد رد صدً چشمتان را در سایه و سیرتکامل هایتان را در ر
غار شیربند دامغانیکی از زیباترین و هیجان انگیزترین نمونه های غارهای جمهوری اسلامی ایران , غار شیربند دامغان است . این غار در سود انحلال و فرسایش سنگ های آهکی بوجود آمده و زمین شناسان عمر سنگ ها و ستون های آن را تا ۱۹۰ میلیون سال پیشین نسبت می دهند . درون این غار قندیل و ستون های زیبای آهکی به رنگ و اندازه های متعدد از سقف معلق میباشند و آب از آنها می چکد .این غار فراوان جالب در ۱۲ کیلومتری شهر دامغان در روستای جز
عزیزدلم ؛ سلام.
در دوریت توانا نیستم. باور کن این حرفم را. الان مدت زیادیست که چشمم به چشمانت نیفتاده و دستم در دستانت گره نخورده است. روز شماری میکنم برایِ آن لحظه که دوباره بیینمت و جلویِ هر کس که باشد، در آغوش بگیرمت. در دوریت همچون آدمی بی پناهم و سرگردان . همچون آدمی تنها در دلِ اقیانوسی بی انتها؛ خسته از تلاش و تکیه داده به گوشهای از قایق چوبیاش. در خیالم نشستهای و مثل همیشه میخندی. دلم برای نشستن در کنارت در گوشۀای از رواقِ دارالم
کفش اسپرتام رو پوشیدم و در جواب مادرجان شکوه که اصرار می کرد ماشین ببر. گفتم: میخوام پیاده روی کنم. باد شدید میومد و من هندزفری به گوش، موبایل تو جیب مانتو، کارت تو جیب شلوار، توی مسیری بودم که تمام دوران راهنمایی و دبیرستان طی می کردم تا به ایستگاه اتوبوس برسم. چقدر وقت بود که این راه رو پیاده طی نکرده بودم؟ روسری و مانتوم رو گرفته بودم که باد نبره و عمیقا در این فکر بودم که قراره بعد از طرحم چی بشه؟ هدفم چیه؟ آینده ام چیه؟ باید بی خیالی طی کنم
کاربرد پنکیک برنز
بهترین مارک پنکیک۱٫ پنکیکی را گزینش نمایید که دو جایگاه تیره خیس از رنگ پوست خودتان باشد. ازآنجاکه انگیزه پنکیک برنز، تیره خیس کردن پوست فیس شما میباشد رنگی که گزینش میکنید تا حد متعددی به رنگ پوست شما بستگی داراست. پیشین از خرید، پاره ای از آن را روی مچ دست خویش آزمایش فرمایید تا مطمئن گردید رنگ پوست شمارا فارغ از اینکه حالتی تصنعی به آن بدهد گرم خیس و تیره خیس می نماید.
در حالتی که پوست پرنور و سفیدی دارید پنکیک برن
این که میبینید پروژهی جدید من است. وسط سرشلوغیها، درسخواندنها و نخواندنها، نوشتنها و ننوشتنها، پرورش مستر و خردهفرمایشات زن وَ مرد، اینیکی هم قرار است بیاید وصله شود به فهرست کارهام و نمیدانم چرا؟ صبح، فال حروف ابجد زدم. سعی کردم با حضور قلب، حمد و آیهاش را بخوانم و موقع نیتکردن تمرکز کافی داشتهباشم تا فالم حرفهای مفیدی تحویلم دهد و مثلا نگوید آنزنِ گندمگونِ فلان، در پی صدمه و آسیب به تو است. و فکر میکنید
«بسم الله الرحمن الرحیم»
سلام
بنده یک عدد به چالش دعوت شده هستم توسطِ جناب آقای میم. البته گویا شخصِ اولِ دعوت کننده جناب آقای آقاگل بودن...
ضعف در کمّ و کیفِ ماجرا را بر حقیر ببخشایید.
همیشه به خودم میگفتم خدایا بارپروردگارا، کسی منو به این چالشها دعوت نکنه بسکه برام جذابیت نداشت!اما حالا که دارم مینویسم میبینم اونقدرا هم سخت نیست! همونطور که طبقِ فرمودهی امیرالمومنین؛ هنگامى که از چیزى (زیاد) مىترسى خود را در آن بیفکن، چرا که
در چند ده سال قبل بهینه سازی طولانی تر از آنچه که تصورش را می کردیم توانسته میباشد پیشرف داشته باشد و موتورهای کاوش با سرکوب کردن وبسایت های اسپم توانسته اند که محتواها و داده ها بهتر و کیفیت عالی تری را برای یوزرها اکران دهند.
سئو در مشهد
برای اینکه بتوانید به اهدافی که دارید دست پیدا نمایید در اولِ عمل می بایست منزلت خویش را در بازار کسب و فعالیت خویش مشخص و معلوم نمایید. بعدها کسب و فعالیت شما نسبت به بقیه رقیبانتان و واحد سنجش میزان دارای
باید امروز یک قرارِ ملاقات میگذاشتم با کلاغها. روی تپهای بینِ یک مسیرِ خوشمنظره. مذاکراتی انجام میدادیم دربارۀ حملونقلِ هوایی. آخر شنیدهام این روزها دستهدسته مهاجرت میکنند به کلی جاهای این گردالیِ آبی. همین گردالیِ آبییی که مدام رویش در حالِ چرخیدن هستیم. بله... دربارۀ جو و حرکتِ ابرها که قبلاً برایت گفتم عزیزِ دلم! همان گردالی. فقط نمیدانم لباسهای مخصوصِ پرواز را بدهیم چه کسی بدوزد. آخر مهارتِ خیلی زیادی میطلبد... خیاط
بسم الله
اعمال عمومی دهه اول
بدان که این ماه از ماه های شریفه است و چون این ماه واصل می شد، صلحای
صحابه و تابعین اهتمام عظیم در عبادت می کردند و دهه اولِ آن، ایامش ایام
معلومات و در نهایت فضیلت و برکت است، و از رسول خدا صلی الله علیه و آله
مروی است که: عمل خیر و عبادت در هیچ ایامی نزد حق تعالی محبوب تر نیست از
این دهه. و از برای این دهه اعمال چند است:
1. روزه گرفتن نُه روزِ اولِ این دهه که ثواب روزه تمام عمر را دارد.
2. خواندن دو رکعت نماز
بسم الله
اعمال عمومی دهه اولبدان که این ماه از ماه های شریفه است و چون این ماه واصل می شد، صلحای صحابه و تابعین اهتمام عظیم در عبادت می کردند و دهه اولِ آن، ایامش ایام معلومات و در نهایت فضیلت و برکت است، و از رسول خدا صلی الله علیه و آله مروی است که: عمل خیر و عبادت در هیچ ایامی نزد حق تعالی محبوب تر نیست از این دهه. و از برای این دهه اعمال چند است:1. روزه گرفتن نُه روزِ اولِ این دهه که ثواب روزه تمام عمر را دارد.2. خواندن دو رکعت نماز مابین مغرب و
بنام خالق عشق
اعمال عمومی دهه اول
بدان که این ماه از ماه های شریفه است و چون این ماه واصل می شد، صلحای
صحابه و تابعین اهتمام عظیم در عبادت می کردند و دهه اولِ آن، ایامش ایام
معلومات و در نهایت فضیلت و برکت است، و از رسول خدا صلی الله علیه و آله
مروی است که: عمل خیر و عبادت در هیچ ایامی نزد حق تعالی محبوب تر نیست از
این دهه. و از برای این دهه اعمال چند است:
1. روزه گرفتن نُه روزِ اولِ این دهه که ثواب روزه تمام عمر را دارد.
2. خواندن دو رکعت
بإسمک الأعظم
اعمال عمومی دهه اول
بدان که این ماه از ماه های شریفه است و چون این ماه واصل می شد، صلحای
صحابه و تابعین اهتمام عظیم در عبادت می کردند و دهه اولِ آن، ایامش ایام
معلومات و در نهایت فضیلت و برکت است، و از رسول خدا صلی الله علیه و آله
مروی است که: عمل خیر و عبادت در هیچ ایامی نزد حق تعالی محبوب تر نیست از
این دهه. و از برای این دهه اعمال چند است:
1. روزه گرفتن نُه روزِ اولِ این دهه که ثواب روزه تمام عمر را دارد.
2. خواندن دو رک
پیکسار با «داستان اسباببازی 4» (Toy Story 4)، فیلمی ساخته است که یک اسباببازی بعد از اینکه خودش را آشغال مینامد، دهها بار بهطرز ناموفقی برای خودکشی تلاش میکند! آنها با این انیمیشن، اسباببازیهای عزیزمان را مجبور میکنند اینبار در چشمانِ بزرگترین وحشتشان، مرگ و بیمعنایی خیره شوند. «داستان اسباببازی ۴» انگار از روی این جمله از اپیکتتوس، فیلسوف یونانی دربارهی افسردگی ساخته شده: «چیزی که به آن عشق میورزی، فانی است؛ آن یکی
بسم الله الرحمن الرحیم
اعمال عمومی دهه اول
بدان که این ماه از ماه های شریفه است و چون این ماه واصل می شد، صلحای
صحابه و تابعین اهتمام عظیم در عبادت می کردند و دهه اولِ آن، ایامش ایام
معلومات و در نهایت فضیلت و برکت است، و از رسول خدا صلی الله علیه و آله
مروی است که: عمل خیر و عبادت در هیچ ایامی نزد حق تعالی محبوب تر نیست از
این دهه. و از برای این دهه اعمال چند است:
1. روزه گرفتن نُه روزِ اولِ این دهه که ثواب روزه تمام عمر را دارد.
2. خواند
آدرس وبلاگمو عوض گردم. آدرسِ قبلیم "برای دخترم" بود. ولی مدتهاست، شاید یک سال، که تصمیم گرفتم هیچوقت و تحت هیچ شرایطی بچه دار نشم. پس "برای دخترم" دیگه نمیگنجید و احساسِ بیگانگی بهم میداد نسبت به وبلاگم.
دقیقاً یه هفته پیش از مسافرتِ شمال برگشتیم. فک کنم 10-11 روز طول کشید. و بر خلافِ تصوراتم سفرِ خوبی بود، البته سفرِ خوبی نبود، مسافرتِ خوبی بود.
وقتی میخواستیم بریم احساسِ خوبی نسبت به مسافرتمون نداشتم. ولی بعدش حسِ بهتری پیدا کردم. تنوعِ خوبی ب
درباره این سایت