نتایج جستجو برای عبارت :

چِرت

بعد از مدتها به این فک کردم که بدشانسم. 
امروزم رفتیم جایی که باید میرفتیم و همه جلسه بودن. این امریه ریشه‌ی منو خشک میکنه آخر.
پریروز رفتیم و مدیرعامل نبود و گفتن چهارشنبه میاد. 
امروز رفتیم و مدیرعامل جلسه بود و هر چی وایسادم نیومد و گفتن شنبه بیا. یعنی نه فردا و نه پس فردا. شنبه.
عجب.
البته تو اون سه ساعتی که منتظر بودم نشستم و نزدیک 80 صفحه از جزوه ای که واسه برنامه نویسی VBA نوشته بودم رو خوندم. باز خدا رو شکر که دفترمو برده بودم. وگرنه امروزم
 
امروز می‌خوام یه مطلب با موضوع جدید، تو این وبلاگ بنویسم. نقد یک کتاب. دلیلش هم اینه که برای این کتاب یه نقد جامع نوشتم و تو صفحه اینستام گذاشتم و حیفم اومد حالا که این همه زحمت کشیدم، اینجا نذارمش.
این روزها موجی از تشویق و ترغیب به خوندن کتاب «انسان خردمند» در بین کتاب‌خوانها در جریانه. همزمان موج کم قدرت دیگه ای در کانالها و صفحات اعتقادی بر ضد این کتاب به راه افتاده و اون رو یک کتاب الحادی معرفی می‌کنند.
 
مادرم در نمازِ شب... کتاب رو به
موضوع یا مساله اول:
مستندات:
توضیح و تطبیق(متن پیشنهادی):
 
 
 
موضوع یا مساله دوم:
مستندات:
توضیح و تطبیق(متن پیشنهادی):
 
 
 
موضوع یا مساله سوم:
مستندات:
توضیح و تطبیق(متن پیشنهادی):
 
 
1-تصور قبلی را از دوست نزدیک و خانواده نمی شود داشت:
لَیْسَ لِلْبَحْرِ جَارٌ وَ لَا لِلْمَلِکِ صَدِیقٌلَا مَوَدَّةَ لِمُلُوکٍأَقَلُّ النَّاسِ صَدِیقاً الْمَلِکُ
وقتی مسئولیت روی دوشت هست، بخواهی یا نخواهی مهم شده ای. از طریق دوستی ها و منسوب ها به ذهن تو نفو

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها